بذار مطلب امروز رو با این سوال شروع کنم. از این دو جمله کدوم درسته؟
He stopped to smoke.
He stopped smoking.
اگه گفتی هر دو جمله بهت تبریک میگم. هر دوجمله بالا از لحاظ گرمری کاملا صحیح است.
سوال دوم:
جمله های بالای معنای یکسانی دارند یا از لحاظ معنایی متفاوت هستند؟
۲ تا جمله بالا معنای کاملا متفاوتی دارن. میبینی یه to ویه ing میتونه معنای جمله رو کاملا عوض کنه.
حالا قبل از اینکه جواب رو بخونی دوباره جمله ها رو بخون و سعی کن حدس بزنی هر جمله چه معنایی داره؟
این مطلب یه بخش از درس ۱ از مجموعه تاچستون هاست که اینجا یکی از اون افعال رو باهم بررسی میکنیم.
جمله He stopped to smoke یعنی اون ایستاد که سیگار بکشه.
ولی He stopped smoking یعنی اون دیگه سیگار نمیکشه(سیگار رو ترک کرده.)
بریم ساختار اول رو بررسی کنیم
Stop to do something
وقتی از stop to do something استفاده میکنیم، یعنی یه کاری متوقف شده تا کار دیگری انجام شود. یعنی فردی در حال انجام کاری بوده، اون کار رو متوقف کرده تا کار دوم رو شروع کنه. کاری که قراره شروع شه توی عبارت بالا به جای فعل do میاد.
مثال؟ حتما الان برات مثال میزنم
Sarah stopped to call Lucy.
سارا ایستاد تا به لوسی زنگ بزنه.
شاید سارا داشته کار میکرده و کار رو متوقف کرده تا به لوسی زنگ بزنه. شاید سارا داشته آشپزی میکرده و آشپزی رو متوقف کرده تا با لوسی تماس بگیره. شاید داشته ورزش میکرده، ورزشرو متوقف کرده تا کار دوم (زنگ زدن به لوسی رو) انجام بده.
Jack stopped to ask for directions.
جک توقف کرد تا آدرس بپرسه. (جک داشته رانندگی میکرده، متوقف شده تا آدرس بپرسه.)
ساختار دوم رو بررسی کنیم.
Stop doing something
زمانیکه بعد از فعل stop فعل با ing میاد، به این معناست که کاری روکاملا تموم کردیم. اون کاری که توی عبارت بالا به جای فعل doing آورده میشه، ترک شده. مثلا تصمیم گرفته شده اونکار دیگه انجام نشه.
Sarah stopped calling Lucy.
سارا دیگه به لوسی زنگ نزد.
They stopped arguing.
اونها دیگه بحث نکردند.
We stopped eating lunch when they arrived.
وقتی اونها رسیدن ما دیگه غذا نخوردیم.(غذا خوردن روتموم کردیم.)
بریم چند تا مثال دیگه برات بزنم تا مطلب رو کامل کامل یاد بگیری.
She stopped eating junk food.
اون دیگه غذای ناسالم نمیخوره.
She stopped to eat something.
اون وایساد تا یه چیزی بخوره.
I stopped to catch my breath.
وایسادم تا نفس تازه کنم.
John stopped playing games.
جان دست از بازی کردن کشید.
جان دیگه بازی نمیکنه.
He stopped to talk to me.
اون وایساد تا با من حرف بزنه.
آسون بود، نبود؟ این مطلب رو به تفصیل توی تاچستون ۴ به همراه کلی فعل درس دادم. از دستش نده.
بذار مطلب امروز رو با این سوال شروع کنم. از این دو جمله کدوم درسته؟
He stopped to smoke.
He stopped smoking.
اگه گفتی هر دو جمله بهت تبریک میگم. هر دوجمله بالا از لحاظ گرمری کاملا صحیح است.
سوال دوم:
جمله های بالای معنای یکسانی دارند یا از لحاظ معنایی متفاوت هستند؟
۲ تا جمله بالا معنای کاملا متفاوتی دارن. میبینی یه to ویه ing میتونه معنای جمله رو کاملا عوض کنه.
حالا قبل از اینکه جواب رو بخونی دوباره جمله ها رو بخون و سعی کن حدس بزنی هر جمله چه معنایی داره؟
این مطلب یه بخش از درس ۱ از مجموعه تاچستون هاست که اینجا یکی از اون افعال رو باهم بررسی میکنیم.
جمله He stopped to smoke یعنی اون ایستاد که سیگار بکشه.
ولی He stopped smoking یعنی اون دیگه سیگار نمیکشه(سیگار رو ترک کرده.)
بریم ساختار اول رو بررسی کنیم
Stop to do something
وقتی از stop to do something استفاده میکنیم، یعنی یه کاری متوقف شده تا کار دیگری انجام شود. یعنی فردی در حال انجام کاری بوده، اون کار رو متوقف کرده تا کار دوم رو شروع کنه. کاری که قراره شروع شه توی عبارت بالا به جای فعل do میاد.
مثال؟ حتما الان برات مثال میزنم
Sarah stopped to call Lucy.
سارا ایستاد تا به لوسی زنگ بزنه.
شاید سارا داشته کار میکرده و کار رو متوقف کرده تا به لوسی زنگ بزنه. شاید سارا داشته آشپزی میکرده و آشپزی رو متوقف کرده تا با لوسی تماس بگیره. شاید داشته ورزش میکرده، ورزشرو متوقف کرده تا کار دوم (زنگ زدن به لوسی رو) انجام بده.
Jack stopped to ask for directions.
جک توقف کرد تا آدرس بپرسه. (جک داشته رانندگی میکرده، متوقف شده تا آدرس بپرسه.)
ساختار دوم رو بررسی کنیم.
Stop doing something
زمانیکه بعد از فعل stop فعل با ing میاد، به این معناست که کاری روکاملا تموم کردیم. اون کاری که توی عبارت بالا به جای فعل doing آورده میشه، ترک شده. مثلا تصمیم گرفته شده اونکار دیگه انجام نشه.
Sarah stopped calling Lucy.
سارا دیگه به لوسی زنگ نزد.
They stopped arguing.
اونها دیگه بحث نکردند.
We stopped eating lunch when they arrived.
وقتی اونها رسیدن ما دیگه غذا نخوردیم.(غذا خوردن روتموم کردیم.)
بریم چند تا مثال دیگه برات بزنم تا مطلب رو کامل کامل یاد بگیری.
She stopped eating junk food.
اون دیگه غذای ناسالم نمیخوره.
She stopped to eat something.
اون وایساد تا یه چیزی بخوره.
I stopped to catch my breath.
وایسادم تا نفس تازه کنم.
John stopped playing games.
جان دست از بازی کردن کشید.
جان دیگه بازی نمیکنه.
He stopped to talk to me.
اون وایساد تا با من حرف بزنه.
آسون بود، نبود؟ این مطلب رو به تفصیل توی تاچستون ۴ به همراه کلی فعل درس دادم. از دستش نده.